جدول جو
جدول جو

معنی تک بزه - جستجوی لغت در جدول جو

تک بزه
خورده، چشیده، دهن زده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توبزه
تصویر توبزه
بیخ وبن بیارۀ خربزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمبزه
تصویر کمبزه
نوعی میوه شبیه خربزۀ نارس
فرهنگ فارسی عمید
کمربندی که از پشم یا ابریشم ببافند و در یک سر آن تکمه یا مهره و در سر دیگرش حلقه بدوزند و هنگامی که بخواهند به کمر ببندند مهره را در حلقه بیندازند، برای مثال سنگ تک بند قلندر کشتی تجرید را / از پی تسکین به بحر بینوایی لنگر است (جامی- مجمع الفرس - تک بند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تک لپه
تصویر تک لپه
گیاهی که دانه های آن دارای یک لپه باشد مانند گندم و ذرت، ذوفلقه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَ)
اصطلاح ورق بازان در بازی ورق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، در صحافی، در تداول لت در جزوه و کتاب، و آن ورقی است خارج از صفحات متصل یک فرم چاپی که در اول یا وسط کتاب و جزوه افزایند بخاطر افزایش بر مطالب یا جبران افتادگی مطالب لازم کتاب یا جزوه
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ مَ زَ / زِ)
هم مزه. (یادداشت مؤلف). هم طعم. دو یا چند طعام که دارای یک طعم و مزه باشند. دارای مزۀ واحد:
جد مرا ز هزل بباید نصیبه ای
هرچند یک مزه نبود شهد با شرنگ.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(تَمْ)
جوالیقی در المعرب ص 91 این کلمه را بمعنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند. و شاید تن پاه یا تن پای بمعنی برگستوان و زره و... در گذشته متداول بوده است. ظاهراً مرکب از تن (بدن). و پا... (پاینده از پاییدن، مراقبت کردن، محافظت کردن)
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ / تُ نُ بَ)
کسی که در مجالس بی معنی می گوید و مسخره. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لَپْ پَ /پْ پِ)
اصطلاح گیاه شناسی در تقسیم بندی گیاهان که در دانۀ آنها فقط یک لپه است مانند گندم و خرما. این گیاهان از نوع گیاهان گلدار و نهاندانه ها میباشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ زَ / زِ)
سبزه تر. قصیل:
چون اسب ترا سخره گرفتند یکی دان
خشک آخر و ترسبزه چو در بند چرایی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 435)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تک برگ
تصویر تک برگ
اصطلاح ورق بازان در بازی ورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمبزه
تصویر کمبزه
نارس خربزه را گویند، کالک
فرهنگ لغت هوشیار
یک فرد از گیاهان تک لپه یی یک گیاه منسوب برستنیهای تک لپه. یا تک لپه ییها. دسته عظیمی ازگیاهان که دانه آنها شامل یک قسمت است که لپه نامیده میشود. لپه دانه این گیاهان محتوی مواد ذخیره یی و اندوخته یی است مانند خرما و گندم تک لپه ییها خود بچندین تیره تقسیم میشوند و رویهمرفته نسبت به گیاهان دو لپه یی ابتدایی ترند ذوفلقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تک لپه
تصویر تک لپه
((تَ. لَ پِ))
گیاهی که دانه آن دارای یک بخش یا یک لپه است مانند گندم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمبزه
تصویر کمبزه
((کُ بُ زِ))
خیار زرد و درشت، خربزه نارس، کنبیزه
فرهنگ فارسی معین
جن زده
فرهنگ گویش مازندرانی
دست پاچه
فرهنگ گویش مازندرانی
مزه غذای خوشمزه آمیخته با چاشنی های گوناگون
فرهنگ گویش مازندرانی
آتشی که توسط خاکستر پوشانده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
دل زده
فرهنگ گویش مازندرانی
دیو زده، جن زده
فرهنگ گویش مازندرانی
خشک شده، نوعی نفرین است
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در دره ی دلیر چالوس، مرتعی از توابع دهستان کوهستان غرب کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بر آوردن از خاک، جوانه زد
فرهنگ گویش مازندرانی
تاخورده
فرهنگ گویش مازندرانی
زبان داری
فرهنگ گویش مازندرانی
لب زدن، خوردن، چشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شکلک درآوردن با لب و دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
تاب خورده
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن بذرسبزی جات
فرهنگ گویش مازندرانی
ازگیاهان دارویی
فرهنگ گویش مازندرانی
اخم کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
غشی و به تصور عوام جن زده، فرد آزاردهنده
فرهنگ گویش مازندرانی
دهان بند، دهان بندی که برای پیشگیری از ورود گرد و غبار به
فرهنگ گویش مازندرانی